- باد داشتن(مُ رَ عَ)
بهیچ شمردن. بی ارزش داشتن:
گر این درخورد با خرد یاد دار
سخنهای ایرانیان باد دار.
فردوسی.
منیژه بدو گفت دل شاد دار
همه کار نابوده را باد دار.
فردوسی، کنایه از اندیشه های باطل و فاسد کردن باشد. (انجمن آرا). رجوع به باد در سر کردن و باد در سر افکندن و باد در سر داشتن و باد در سر بودن و باد در کلاه افکندن و باد در کلاه بودن و باد در کلاه داشتن و باد در زیر دامن داشتن و باد در سر شدن شود:
گر آنی که بدخواه گوید مرنج
وگر نیستی گو برو بادسنج.
سعدی (بوستان)
گر این درخورد با خرد یاد دار
سخنهای ایرانیان باد دار.
فردوسی.
منیژه بدو گفت دل شاد دار
همه کار نابوده را باد دار.
فردوسی، کنایه از اندیشه های باطل و فاسد کردن باشد. (انجمن آرا). رجوع به باد در سر کردن و باد در سر افکندن و باد در سر داشتن و باد در سر بودن و باد در کلاه افکندن و باد در کلاه بودن و باد در کلاه داشتن و باد در زیر دامن داشتن و باد در سر شدن شود:
گر آنی که بدخواه گوید مرنج
وگر نیستی گو برو بادسنج.
سعدی (بوستان)
